جملات عاشقانه

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چرا این کوچه ها نامهربانند

چرا دیوارها مرز گمانند

به سان سایه های پر ز خالی

نمی دانی که این مردم کیانند

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ارزان تـر از آنچــه فکرش را بکنی بودی ؛
امـــا برای من .. گران تمــام شدی!

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

واحد اندازه گیریِ فاصله ” مــتــر ” نیست ؛
” اشـــــــــــتـــیــــاق ” است ..
مشتاقش که باشی ، حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است .!.

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم
 از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
 غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم
 از نرگس چشم تو خمارم به که گویم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنقــدر مرا سرد کرد ؛
از خودش .. از عشق ..
کــه حالا بــه جای دلبستن ، یخ بسته ام!
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..
لیز می خوریــد .!.

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من خود،به تو پرِ پرواز دادم،
اما…
به همه گفتم درب قفسش باز بود و…
پرید…

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نه شب عاشقانه ست ، نه رویا قشنگه
دلـم بـی تـــو خونه ، دلـم بـی تـــو تنگه

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم آرامش می خواهد در بی دلهره ترین آغوش دنیا

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از لحظه های طی شده حظی نبرده ایم

 خود را به دست شاید و اما سپرده ایم

بشمار لحظه لحظه ی عمر گذشته را

هرچند سال بود همانقدر مرده ایم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

متشکرم که به من فهماندی که
چقدر می توانم دوست بدارم
و عاشق باشم بی توقع
باور کن ، بی توقع !!!

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وداع آخرم با تو وداعم با نفس هامه

ببین نزدیکه ویرون شم رفیقم قلب تنهامه

یه دریا تو چشام دارم شبم سر ریز بارونه

بدون تو کسی جز من کنار من نمی مونه

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من از بچگی باید کارگردان می شدم ٬ هرکسی به من میرسد بازیگر است

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بیا ای مونس قلب پریشان
رخ زیبای خود از من مپوشان
تو که در کنج قلبم خانه داری
چرا این خانه را کردی تو ویران ؟

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به درک که باران نیامد

خودم

با همین چشمهایم

حافظه ی کوچه پس کوچه های قلبم را

از بی عابری

خواهم شست…

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خاطره هارا حبس می کنم
تا شاید
راهی برای رهایی از خویش پیدا کنم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻡ… ﺍﻓﺴﻮﺱ… یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آخرین تماشایت را پلک نخواهم زد، مبادا تصویرت در چشمانم آواره گردد.

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: